رویای مخملی

آغاز دلانه های من در افسونگری های اردیبهشت

حرف حساب 3

دختر همسایمون آورده بود بهش ریاضی یاد بدم سوم راهنمایی می خونه. من ساده تک تک مسئله ها رو بهش توضیح می دادم. موقع پرسیدن می دیدم هیچ بلد نیس. یه مدت که گذشت دیدم اصلا حواسش سر درس نیس. داشتم کتابشو ورق می زدم . تو کتابش یه چیزایی نوشته بود نگو نپرس. اولش به روش نیاودم. بعد چند دقیقه خودش آورد همه چرت و پرت هایی که نوشته بود نشونم میداد. بعد می خندید. بهش گفته تو خجالت نمی کشی. برگشته میگه دوستم نوشته. گفتم دوست بی جا کرده. خلاصه بعد از اینکه همه فصلا رو خوندیم به مامانش موقع رفتن گفتم، بچت زیادی روشنه. زیادی. تنظیم خانواده رو بهتر از من بلده. من تنظیم خانواده رو با بدبختی پاس کردم. ولی ماشالله دختر خیلی استعداد داره اصلا نمی خواد بره دانشگاه. ببر شوهرش بده که وقتشه. شایدم گذشته. جالب اینکه هفته پیش عقدش بود. اصلا می بینید چقدر خوب مشاورم.

[ بازدید : 350 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 13 ارديبهشت 1393 ] 13:50 ] [ رویا ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]